الها...
شکوه هایم را جز تو نزد که ببرم
سراپا غرق در گناهم ،
نگذار بیش از این در منجلاب گناه فرو روم ؛
شکوه هایم را جز تو نزد که ببرم
سراپا غرق در گناهم ،
نگذار بیش از این در منجلاب گناه فرو روم ؛
خدایا ...
دستانم را می بینی که به سویت دراز است
دستانم را بگیر که محتاجم
پروردگارا ...
شب برایم سخت دلگیر و وحشتناک است
روز نیز حاصلش جز انتظار نیست
خدایا....
جز تو با چه کسی میتوان حرف زد و راحت گریست
سخت است زندگی در تنهایی در بی کران غربت
می دانم که نزدیکی
می دانم که هستی
ولی قدم برداشتن به سویت با این همه گناه و دوری سخت است
با چه رویی به سویت بیایم وقتی لیاقت هیچ چیز را ندارم
ارسال شده "آشنای غریب"