بـاز فروردین شد و نوروز مـیـدان دار گشت ♥ بـاغ ، از خـواب خمـار آلـود خود بیدار گشت
سفره ی سبـز زمیـن بـا ساز رنـگـارنگ گل ♥ جلـوه ای نـاز آفـریـن در دامـن گلزار گشت
ساز سبز سبزه، شور افکنـد در شعر بهـــــار ♥ بـزم عیش بـاغ را، خورشید مهماندار گشت
باغبان مهـــربانی، بـذر دلداری فشانـــــد ♥ رویشٍ مـهر و محبت، در زمیـن تـکرار گشت
لالـه، رنـگ عشق را خندیـد بـر لـب های کـوه ♥یـاس، مروارید جان بـر گردن دیـوار گشت
هر که با گل آشـنا شد خرم و شاداب زیســـت ♥ هر که مست باده ی نوروز شد هشیار گشت
دیده از یـــاران مپوشان چون که در غوغای گل ♥ ساکنان کــوی دل را، فـرصت دیدار گشت
بـاز هم نجوای گل شـــیرین تر از قنـد و عسل ♥ نـقـل نوروزی شد و در کوچه و بازار گشت
شعر از: محمد روحانی