هانی 24 ساله از بندر عباس
باز آی و دل تنگه مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرماسرار نهان باش
زان باده كه در میكده عشق ،فروشند
مارا دو سه ساغر و بده و گو رمضان باش
هانی 24 ساله از بندر عباس
در كودكی در كدام بازی راهت ندادند...
كه امروز ......
اینقدر دیوانه وار تشنه ی بازی كردن با ادم هایی
هانی 24 ساله از بندر عباس
چه فرقی دارد پشت میله ها باشی !!
یا در خیابان های شهر در حاله قدم زدن
وقتی كه آرزوهایت در حبس باشد
تقدیم به عشقم كه نمیدونه وقتی رفت
منم خودمو باهاش حبس كردم
باورم كن كه جز تو ، قلبم هیچكس را نتونست قبول كنه
فقط با یادت و به امیدهیكزنگت خطم را روشن گذاشتم
شاید ردی ازت بیابم بی وفای من
هانی 24 ساله از بندر عباس
گذشت انوقت هایی كه مردم همدیگر را دور میزدند
حالا از روی هم رد هم میشوند
هانی 24 ساله از بندر عباس
میان سجده سبز سحر گاهان اگر برخاطرت رد شدم
تنها دعایی برایم كن فقط فقط یكبار یك لحظه از دور
و یكدفعه حتی از دور بتوانم اورا ببینم
هانی 24 ساله از بندر عباس
امروز برایت اینگونه دعاكردم:
خدایا:
بجر خودت به دیگری واگذارش نكن
تویی پروردگار او ، پس قرار ده...
بی نیازی در نفسش
یقین در دلش
اخلاص در كردارش
روشنی در دیده اش
بصیرت در قلبش
و روزیه پربركت در زندگیش
هانی 24 ساله از بندر عباس
از دستم رفتی
كاش از دلم هم میرفتی
هانی 24 ساله از بندر عباس
آغوش خالیم از تو،
پرانتزیست بدون شرح
هانی 24 ساله از بندر عباس
زمان آرام آرام میگذرد
و من با یادت نشسته ام
دنیا هم بگذرد من ازت نمیگذرم
وقتی عطر تنت را میخوام به باد هم التماس میكنم
خدا كه جا خودش را داره
باورم كن......
باورم كن......
هزار كلمه به جای خالیت ریختم اما پرنشد
به گمانم از جنس بینهایتی
اگه اون بخواد هیچكاری غیرممكن نیست
شاید ببینی و یادت اومد
یك روزی زندگیت بودم
دانش چشمای هانی ات هنوز انتظارت را داره